پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
   

جامعه مدنی و ارکان آن (۱۱)

بازگشت به فهرست

بسم الله الرحمن الرحیم

جامعه مدنی و ارکان آن

در شماره گذشته بیان شد که در جامعه بدوی، آداب و رسوم مستند به کتاب الهی و سنت پیامبر صلی الله علیه وآله وجود ندارد بلکه به طور خودسرانه، هر کس شیوه ای را اتخاذ کرده و به راه خود ادامه می دهد و در حقیقت از هدف غائی زندگی خبری نیست. اصولاً فرق میان انسان و سایر انواع حیوانی در چیست؟ سایر انواع حیوانی آنچه در بینش و منش آن ها مطرح است خوردن و آشامیدن و اعمال غریزه جنسی البته نه هرگز از نوع هم جنس بازی آن – چنانکه قرآن، آن قشر از جامعه انسانی را که چنین طرز فکری دارند و آنگونه می زیند آن ها را از نوع آن ها به حساب می آورد و می فرماید: والّذینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ و یَأکُلُونَ کَما تَأکُلُ الأنعامُ و النّارُ مثویً لَهُم ( محمد/۱۲ )، کسانی که به آیین الهی پشت کرده و عمل نمی کنند و به بهره بری زندگی مادی به سر می برند و می خورند همان گونه است که حیوانات و چهارپایان می خورند و نهایتاً آتش جایگاه آن ها است – و شگفت است که بشر با فرض خردمندی و داشتن نیروی تفکر فکر نکند که هدف از خلقت آدمی چیست؟ آیا هدف یک زندگی دَوَرانی است که همین طور دور بزند یا اینکه هدف و مقصد والایی در کار است که تمام عوامل طبیعت علوی و سفلی و آنچه در آن ها است در خدمت حیات بشر است؟ و اما بشر برای چیست؟ اینجا است که خط قرمز جامعه مدنی و غیر مدنی مشخص می گردد که جامعه مدنی به پیروی از رهنمودهای الهی و هدایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام دقیقاً خود را در محدوده احکام مدنی و عبادی و حقوقی الهی می بیند و به دور از دل خواهی ها و هوای نفسانی مطیع مطلق آفریدگار خود می گردد یعنی در تمام شئون زندگی از تشکیل خانواده تا گسترش زندگی همه و همه را به صبغه الهی در می آورد که – صِبْغَهَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَهً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ ( بقره/۱۳۸ )، رنگ الهی و تأسی به سنت پروردگاری و چه کسی از رنگ الهی بهتر است و ما بنده او هستیم – به عبارت دیگر آنکه زندگی در جامعه مدنی، از خانواده و بازار و سیاست و اداره کلاً رنگ الهی دارد و در عین حال از تمایلات مشروع نفسانی و لذائذ آن نیز کاملاً برخوردار است و متقابلاً از ضایعاتی که در جامعه بدوی و غیرالهی مانند اعتیاد، هنجارشکنی، سرقت، تعرضات ناموسی، چشم چرانی، ناامنی و .. رواج دارد در امان خواهد بود ومشمول این آیه شریفه قرآن می باشد که می فرماید: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ( نحل/۹۷)، هر زن ومردی که به کارهای شایسته خود را بیارایند و به خدا و آورده های او ایمان داشته باشند ما، آن ها را به زندگی و حیات پاک و پاکیزه می آراییم و پاداش این زیباکاری را به بهتر از آنچه انجام می دادند می دهیم – که مصداق آن را در زندگی خانواده های قانونمند احکام الهی مشاهده می کنیم که کانون خانواده آن ها گرم و زن و شوهر از مهر و مودّت خاص برخوردارند لذا دارای امنیت و آرامش خانوادگی می باشند و حاصل ازدواج آن ها فرزندان برومند و مفید اجتماعی می باشد و این را مصداق حیات طیّبه که طرح پیشنهای کلام الهی است می دانیم آنگاه هرگاه محلات، شهرها، روستاها، استان ها و کشور با تعلیم و تربیت که مسئول آن ارکان جامعه مدنی است که در خلال بحث بیان خواهد شد به آن گرائید و خوی گرفت، زندگی نه تنها دیگر بَرج های اضافی مانند خرج عوامل بازدارنده بدی ها و یا رفع آن ها را نخواهد داشت که تمام درآمد زندگی خرج رفاه و آسایش و ترّقی و تعالی می شود و لذا زندگی به تعبیر قرآن کریم، حیات طیبه می گردد ولکن اگر ارکان جامعه این احساس را نداشت و جامعه به حال خود رها بود و طرحی برای زندگی هم زیستی مسالمت آمیز در کار نبود و خود کامگی و بی بند باری و اباحه گری و بی حرمتی رواج داشت جامعه نه تنها روی خوش ندارد که از یک زندگی نکبت بار و هرج و مرج و نهایتاً بی حاصلی مطلق برخوردار خواهد بود که آفریدگار بشر در نمایی آن را در قرآن اینگونه بیان می فرماید: وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى – قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنتُ بَصِیرًا – قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی (طه/ ۱۲۴-۱۲۶)، هر کس از احکام و دستورات من ( خدا ) سرپیچی کند از زندگی نکبت باری برخوردار خواهد بود و روز قیامت نیز او را کور و نابینا وارد محشر می کنیم آنگاه او می گوید پروردگار من چرا مرا کور وارد کردی من که در دنیا چشم داشتم و بینا بودم پاسخ می شنود که آیات و دستورات ما به تو ابلاغ شد و تو آن ها را نادیده گرفتی و به دست فراموشی سپردی و امروز تو نیز به دست فراموشی سپرده می شوی و از آثار حیات طیبه، محرومی ( بلکه از آثار حیات خبیثه و نکبت برخورداری ). چه زیبا، قرآن این تنها نسخه زندگی، دو نشئه دنیا و آخرت بشری دو نوع زندگی جامعه مدنی و بدوی انسان را به تصویر کشیده و آثار و پیامد آن ها را نیز بیان فرموده است و عقل را به عنوان بهترین مشخّصه در اختیار او قرار داده که می توان به حق قضاوت کرد که اگر خداوند متعال این حجت باطن را در اختیار هر نوع حیوانی قرار داده بود و پیامبران را نیز ارسال می کرد، آن ها از حیات پر بارتری برخوردار بودند چنانکه این سخن را در خود قرآن می خوانیم آنجا که می فرماید: لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ( حشر/۲۱)، اگر ما این قرآن را بر کوه نازل می کردیم می دیدیم که کوه از ترس و فروتنی تکه تکه می شود و این مثال را آوردیم تا شاید بشر به خود آید و فکر کند – بنابراین جامعه مدنی از دو جهت حائز اهمیت است اول از حیث مسئولیت که نباید در محدوده غرائز حیوانی، زندگی خود را سپری کند که خسران دنیا و آخرت را در پی خواهد داشت و دوم از جهت غیرت و حساسیت که امکاناتی مانند عقل متصل و منفصل چون انبیاء و اوصیاء و کتاب راهنما ( قرآن ) را اگر در اختیار حیوانات دیگر و حتی جماد مانند کوه قرار می گرفت غیرت آن ها اجازه نمی داد که پیشرفت نداشته باشند تا چه رسد که سیر نزولی داشته باشند.

تاریخ چاپ: ۲۷ مرداد ۹۳